یه روز برفی
سلام
دیروز پریروز تو شهر ما برف خوبی اومد . خدا جونم به خاطر تموم دونه های سپیدی که باهاش دل خودمون و بچه هامون را شاد کردی ازت ممنونم.
حدیث و هلنا دختر همسایه مون که خیلی با هم دوستن ( این تنها عکسیه که تونستیم هلنا را نگه داریم تا دو تایی با هم عکس بگیرن)
این کلاه حدیث را خودم بافتم خوشگله؟؟ الهی فدای دخملی برف ندیده خودم بشم که برای اولین بار اجازه داشته بیاد برف بازی!!!!
پ ن : دخملی دیروزازما سورتمه می خواسته که باهاش روی برفها سربخوره این سورتمه را تو کارتون " آنت " دیده بود و یادش مونده بود. دیشب که برای خرید بیرون رفته بودیم هر مغازه ای که می رسید می گفت:اینجا سورته داره ؟ مدام هم اسمش یادش می رفت و می گفت: مامان من چی می خواستم ؟